نمرات و کارنامه ها

نويسنده : فاستر دبليو کلاين و جیم فی
ترجمه : میترا خطیبی



«وِندي، در درس رياضيات ضعيف است،و اين درس را خوب نمي فهمد.اين مسئله کمي مرا نگران کرده است.با معلّم اش هم صحبت کرديم.ما هر شب چند ساعتي را صرف برطرف کردن،اشکالات درسي مي کنيم،امّا هنوز هم نمراتي مي گيريم،زير 15 يا حتّي زير 10 هست.درضمن در کارنامه ي ترم اوّل، يک نمره ي زير 10 هم داشتيم.من نمي دانم براي ترم بعد، چه کار بايد بکنيم.»
آيا اين خواهر دوقلوي وِندي است،که اين صحبت ها را مي کند؟دوباره حدس بزنيد.خير، اين مادر وِندي است.
اين قانوني کلي براي نمرات و کارنامه ي بچّه هاست: والدين کارنامه ها را نمي گيرند، بلکه بچّه ها مي گيرند، و اين نمرات و کارنامه ها متعلق به آنهاست.زيرا بچّه ها درکلاس مي نشينند، آموزش مي بينند، تکاليف را انجام مي دهند، و در نهايت آنها هستند که نمره مي گيرند.براي آن که والدين بتوانند در مورد مقوله ي کارنامه بچّه ها نقش تأثيرگذاري داشته باشند،و اين تأثيرگذاري را حفظ کنند،بايد اين بار مسئوليت را بر دوش بچّه ها بگذارند.
کودکان بايد اين نکته ي مهمّ را بدانند که مسئله ي کارنامه مربوط به آنهاست و ما به عنوان والدين،تنها به اين مسئله توجّه و رسيدگي مي کنيم،البتّه توجه و نظارت ما،شايد در سايه اي از علاقه و نگراني نيز باشد.امّا حلّ مسائل و مشکلات مربوط به کارنامه و نمره، به عهده ي خود بچه هاست.
من(فاستر)به روشني به ياد مي آورم، که چه طور پدر فرزانه ام،هميشه در مورد کارنامه،بار مسئوليت را بر دوش من مي گذاشت.مانند هر کودک دبستاني، من نيز دوران بسيار سختي را در مدرسه تجربه کردم.يک بار با کارنامه اي که همه نمراتش زير 10 بود به خانه آمدم.پدرم نگاه عميق و موشکافانه اي به کارنامه ام کرد،سپس بادي به غبغبش انداخت،و قلم سياهش را برداشت و با کمي تأمل و مکث از من پرسيد:«پسرم، آيا به اين کارنامه افتخار مي کني؟»من پاسخ دادم:«خير، قربان.»
او گفت:«بسيار خب،پسرم.»سپس کارنامه ام را امضاء کرد.مشابه اين مورد،چندين بار ديگر هم اتفاق افتاد،و خدا را شکر که من هرگز در پاسخ پدرم،نگفتم، که به کارنامه ام افتخار مي کنم.خداوند مي داند که پدرم هميشه برايم معلّم سرخانه مي گرفت،و مرا به مدرسه ي خصوصي مي فرستاد.
مسائل و مشکلات مربوط به کارنامه ي بچّه ها را مي توان،با يک معادله ي جبري،که بر اساس احساسات و نحوه ي عملکرد آنهاست،سنجيد،و سپس تعديل کرد.اين معادله به ما اين فرصت را مي دهد،تا بدانيم چه وقت بايد نگران و دلواپس فرزندمان باشيم.
*هنگامي که کودکي عملکرد خوبي دارد(+)و احساس خوبي هم نسبت به نحوه ي عملکرد خود دارد(+)، پس نتيجه بدست آمده، مثبت است.
(+=+×+)
*هنگامي که کودکي نمره ي خوبي مي گيرد(+)، امّا بعد احساس بدي نسبت به خودش دارد(-)، چون در دراز مدّت،نتيجه ي ضعيفي بدست مي آيد،علي رغم نمره ي خوب، نتيجه ي بدست آمده منفي است.
(-=-×+)
*هنگامي که کودک عملکرد ضعيفي دارد(-)، و احساس بدي هم نسبت به عملکرد خود دارد(-)، در اين مورد نيازي به نگراني والدين وجود ندارد، چون به واسطه ي دو عامل گفته شده در بالا، در نهايت نتيجه ي مثبتي بدست مي آيد.
(+=-×-)
*هنگامي که کودک عملکرد ضعيفي دارد(-)، اما احساس خوشايند و خوبي نسبت به اين عملکرد ضعيف دارد(+)، پس نتيجه بدست آمده،منفي است.در اين مورد نگراني والدين قابل توجيه است.
به اختصار بايد بگويم:زماني که عملکرد بچّه ها ضعيف باشد،امّا آنها بخواهند که پيشرفت کنند،آن وقت پيشرفت شان صد در صد است.امّا زماني که عملکردشان ضعيف باشد،ولي برعکس احساس کنند که عملکرد درستي دارند،در نتيجه هرگز پيشرفت نمي کنند.به عبارت ديگر بلندپروازي در کودکان،عاملي براي رشد و تعالي آنها محسوب مي شود.
مانند بسياري ديگر از مسائل،درخصوص مقوله ي کارنامه نيز، کودکان مي خواهند خودنمايي واظهار عقيده کنند.آنها نياز به ابراز احساسات از جانب والدين خود دارند.براساس يک ناآگاهي، برخي براين باورند، که مهمّ نيست که احساسات والدين در اين زمينه مثبت يامنفي باشد.براين اساس،بدون توجّه به پيامدهاي بعدي،والدين بايد تنها ابراز احساسات نمايند،و مثبت و منفي بودن احساسات شان به هيچ وجه مهمّ نمي باشد.ولي بايد بدانيم،هنگامي که بچه ها از مدرسه به خانه مي آيند،و کارنامه ي خود را که شامل نمرات خوب و بد است،به پدر و مادر نشان مي دهند، والدين بايد تنها احساسات مثبت از خود نشان دهند،وهيچ گونه احساسات منفي از خود بروز ندهند.به مثال زير،که گفتگويي در اين زمينه است،توجّه کنيد:
پدر:«اوه،يک 20 گنده براي نقّاشي! خيلي عاليه! تو هميشه نقّاشي را دوست داشتي،درست است؟»
کودک:«بله، نقّاشي براي من يک جور سرگرمي است.»
پدر:«و نمره ي 19 براي ورزش.خيلي خوب است،البته تو هميشه مثل برق و باد مي دوي.يک 18 در موسيقي.واقعاً عاليه.هوم يک 10هم در رياضي.فکر مي کنم،نمره ي رياضي ات،مي توانست بهتر از اين باشد.واي يک 17 گنده هم در تعليمات اجتماعي.دانستن تاريخ و جغرافي خيلي مهمّ است.(سپس، پدر بدون اين که درگير احساسات منفي شود،ادامه مي دهد)حالا مي خواهي در مورد رياضي چه کار بکني؟»
ما بايد هميشه در عرصه ها و زمينه ها ي درسي اي دخالت مثبت داشته باشيم،که مطمئن هستيم،فرزندان مان در آن درس ها پيشرفت مي کنند.به طور مثال درس علوم بِکي خوب است، و او در اين درس شاگرد بسيار خوبي است،بنابراين ما به اتفاق هم با ميکروسکوپي، چند ساعتي را صرف مشاهده ي موجودات ريز و ميکروسکوپي درون آب استخر مي کنيم.يا اگر مَندي در درس رياضيات شاگرد فوق العاده اي است،پس بايد به اين نکته توجّه داشته باشيم،که نظم و هماهنگي موجود در منظومه ي شمسي نيز از علايق اوست و توجّه او را جلب کرده است،پس ما نيز بايد در اين زمينه او را تشويق کنيم.اگر درس تاريخ،ذهن آلن را به خود مشغول کرده است،پس ما مي توانيم کتاب هاي تاريخي،که حاوي مطالب جذّاب و عکس هاي رنگي است،پيدا و به او معرفي کنيم.
وقتي که بحث نمرات پايين و ضعيف به ميان مي آيد،هرگز از روي احساس با کودک خود صحبت نکنيد،ولي در عين حال توجّه و نگراني خويش را ابراز کنيد:«آيا برنامه ي خاصي براي درس تاريخ داري؟»«در مورد نمره ي رياضي ات چي فکر مي کني؟»«فکر مي کني نمره ي علوم ات بهتر از اين مي شود،يا شايد از ايني که هست، بدتر هم مي شود؟»بسيار مهمّ است،که هنگام پرسش از کودکان،از روش گواه آوردن، استفاده نکنيم.
درحقيقت، مشکل اصلي نمرات ضعيف نيستند، بلکه مشکل اصلي علّت و سبب گرفتن اين نمرات است.خودباوري و خودانگاري ضعيف، سرکشي و تمرّد در برابر اصول ارزشي والدين،اضطراب، افسردگي، مسائل و مشکلات آموزشي و دلايل ديگري از اين دست، همگي از عواملي هستند که سبب مي شوند، کودکان نمرات ضعيفي بگيرند.
گاهي اوقات، در اين ميان مشکل نگرشي نيز وجود دارد، که اين مشکل بستگي به نگرش و طرز تلقي والدين و کودکان از مقوله ي نمرات ضعيف دارد.
بعضي از اين دلايل، شايد مستلزم پاسخ هاي متفاوتي نيز از جانب ما باشند.در آخر بايد بگوييم،شايد نظر خواهي در مورد وضعيت درسي کودک،از فرد ديگري، مانند معلّم او،مفيد واقع شود،و به والدين کمک کند تا در مورد يک واکنش مقتضي و لازم در اين زمينه به درستي تصميم گيري کنيد.
منبع:کتاب تربيت با عشق و منطق